مهمونى خونه عمه
امروز منزل عمه سورى دعوت بوديم ،بعدازظهر,يه ساعت خوابيدى وبعداز اينكه بيدارشدى حاضرشديم وبه اتفاق عمه فريبا وبچه ها وعمو جون ومامان بزرگ رفتيم خونه عمه امروز منزل عمه سورى دعوت بوديم ،بعدازظهر,يه ساعت خوابيدى وبعداز اينكه بيدارشدى حاضرشديم وبه اتفاق عمه فريبا وبچه ها وعمو جون ومامان بزرگ رفتيم خونه عمه ،لحظه ورود يه كم خجالت كشيدى وبغل كسى نميرفتى ولى بعدازچند دقيقه يخت اب شد وديگه پيش ما نميومدى ،بعداز نيم ساعت زن عمو وپرستو اومدن ، پرستو هم هركارى كرد بغلش نرفتى ولى اخر مهمونى باهاش خوب شدى كلى هم با هم عكس گرفتيد،ولى بيشتر پيش عمه سورى ميرفتى ومرتب صداش ميكردى،يه موقع هايى هم ميرفتى پيش على وپرهام ودرواقع مزاحم بازى اونا ميشدى و...