بنيتابنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

بنيتا

يادايام...

1393/1/14 13:03
نویسنده : مامان بنيتا
175 بازدید
اشتراک گذاری
امروز باوجوديكه خيلى سرم شلوغ بودولى كلى باهم بازى كرديم،خودمونيم انگار هرچى سرمون شلوغتره وقتمون هم بيشتره،اسباب بازيهاى نوزاديت رواوردى وبازى ميكردى وقتى ديدمشون تمام اين مدت مثل فيلم ازجلوى چشمام ردشد، ٣ماهه بودى كه اولين لبخند برلبانت نقش بست وچه زيبالبخندى بود.چه شبهايى بود ،شبهايى كه بايد تاصبح راه ميرفتيم تابخوابى ويك لحظه ايستادن مساوى گريه وبى تابى شما.چه شيرين بود لحظه اى كه از اشپزخانه برگشتم وديدم كه روى شكم برگشتى ،وزيباتر زمانيكه چهار دست وپاحركت كردى. لحظه لحظه روزهاى زندگيت برايم شيرين وپرازخاطره است چه روزهاى خوبى رو باهم گذرونديم دلم واقعا تنگ شد براى روزهايى كه خيلى كوچولو بودى اون وقتيكه سرت روميذاشتى روسينه ام وتا صبح ميخوابيدى،روزهاييكه انگشتاى كوچيكتو ميخوردى،روزهاييكه با چشات باهام حرف ميزدى، الان ديگه براى خودت خانمى شدى،راه ميرى،حرف ميزنى، خودت غذاميخورى،خودت لباستو انتخاب ميكنى،موسيقى گوش ميكنى وميزنى،باتلفن صحبت ميكنى و...... خلاصه امروز خيلى روز خوبى بود كلى خوش گذشت ويه عالمه خنديديم.اميدوارم هميشه لبات پرخنده باشه.همه هستى ام دوستت دارم به اندازه تمام هستى
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بنيتا می باشد