روز چهارم پروسه از شير گرفتن
ديشب هم موقع خواب اينقدر گريه كردى كه باز تسليم شدم ، امروز موقع خواب بعداز ظهر بيش از اندازه بى تابى كردى ،شايد به حاطر اينكه امروز بيرون نرفته بوديم وزياد خسته نبودى ، به هيچ عنوان هم بغلم نميومدى وميگفتى فقط مامان جون ..... وقتى رفتى بغل مامان جون من هم خوابم برد ،موقعى كه بيدار شدم ديدم شما خوابيدى . طفلكى مامان جون با وجوديكه روزه است هر كارى ميگى انجام ميدم ،ميدونم كه حسابى خسته ميشه ..... البته باباجون هم وقتى شب خسته از سر كار مياد ،بقيه زحمتات ميوفته روى دوشش.... خلاصه تا شب مشكلى نداشتى ...... تا وقت خواب كه تقريبا يه نيم ساعتى گريه كردى وبعدش گفتى ...