بنيتابنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

بنيتا

روز چهارم پروسه از شير گرفتن

1393/4/12 1:21
نویسنده : مامان بنيتا
286 بازدید
اشتراک گذاری

 

ديشب هم موقع خواب اينقدر گريه كردى كه باز تسليم شدم ،

امروز موقع خواب بعداز ظهر بيش از اندازه بى تابى كردى ،شايد به حاطر اينكه امروز بيرون نرفته بوديم وزياد خسته نبودى ،

به هيچ عنوان هم بغلم نميومدى وميگفتى فقط مامان جون .....

وقتى رفتى بغل مامان جون من هم خوابم برد ،موقعى كه بيدار شدم ديدم شما خوابيدى .

طفلكى مامان جون با وجوديكه روزه است هر كارى ميگى انجام ميدم ،ميدونم كه حسابى خسته ميشه .....

البته باباجون هم وقتى شب خسته از سر كار مياد ،بقيه زحمتات ميوفته روى دوشش....

خلاصه تا شب مشكلى نداشتى ......

تا وقت خواب كه تقريبا يه نيم ساعتى گريه كردى وبعدش گفتى 

مامان مى مى ناز كنم 

وبا ناز كردن مى مى تو بغلم خوابيدى ...

البته چند بار از خواب بيدار شدى وبى قرارى كردى ولى دوباره خوابيدى ....

واين اولين شبه كه بدون شير خوردن ميخوابى 

اميدوارم تا صبح راحت بخوابى وامشب زود زود بگذره .....

دختر عزيز تر از جانم ،ميدونى كه چقدر دوستت دارم ....

اين قضيه بخشى از روند رشد شماست ،از اين به بعد زندگى بدون وابستگى رو شروع ميكنى ،ودختر مستقلى خواهى شد ....

ميبوسمت هزارتابوسبوسبوسبوسبوس

 

 

پسندها (12)

نظرات (2)

ابجی سجا
12 تیر 93 15:25
دوستت دارم به اندازه ی تمام قطره های آب ابرها و دریاها دوستت دارم به اندازه ی تمام روزگارانی که گذشته و خواهد گذشت دوستت دارم به خاطر دوست داشتن
مامان اعظم
12 تیر 93 16:22
عزیزه خاله...هزار ماشاالله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بنيتا می باشد