بنيتابنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

بنيتا

روز سوم پروسه از شير گرفتن

1393/4/10 22:21
نویسنده : مامان بنيتا
568 بازدید
اشتراک گذاری

امروز خوشبختانه از صبح هيچ تقاضايى براى شير خوردن نداشتى ،بعداز ظهر هم با مامان جون وخاله جون رفتيم امامزاده حسين براى زيارت 

به دختر عمه ام هم زنگ زدم كه بيان تا شما با دخترهاش كه رابطه ى خوبى باهاشون داشتى سرت گرم بشه وخوش بگذرونى ،

اما اصلا حوصله نداشتى وباهاشون بازى نميكردى كه هيچ ،همش ميگفتى مامان دعواشون كن 

راستش خودمم اصلا حال وحوصله ندارم وكاملا داغونم 

وقت برگشتن يه كمى بهونه گرفتى ،اما خيلى زود بخاطر خستگى بيش از اندازه خوابت برد وتقريبا يه ساعت خوابيدى بدون اينكه شير بخورى واين يعنى يه قدم بسوى موفقيت 

توى امامزاده كلى براى خودم وشما دعاى صبر كردم ،اميدوارم خدا كمك كنه تا راحت با اين مسئله كنار بياى وبيشتر از اين اذيت نشى 

 

 

پسندها (21)

نظرات (2)

سهیلا
11 تیر 93 8:57
سلام عسلم مبینیم که موفق شدی بسیار تبریک می گم عزیزم.
خاله مرضیه
11 تیر 93 15:49
سلام زهرا جان.... انشالله که خدا کمکش میکنه و موفق میشه.... . . وای خدا چقده ناز شده با چادر این خانووووم خوشگله ..... از طرف من و مامانم ببوسش.... وبلاگ محمد امینم آپ کردم.
مامان بنيتا
پاسخ
سلام ، مرسى عزيزم بله ،مرتب چك ميكنم وبلاگ محمد امين جونم رو ....
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بنيتا می باشد