بنيتابنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

بنيتا

روزمرگى بنيتا

1393/5/16 16:52
نویسنده : مامان بنيتا
351 بازدید
اشتراک گذاری

مدت طولانيه كه به وبت سر نزدم ونتونستم مطلب بذارم ،

تو اين مدت ،خيلى خيلى زياد بهونه گيرى ميكنى واز صبح تا شب در حال انجام اوامر شما هستم ،تو اين مدت حتى يه برنامه تلويزيون هم نتونستم ببينم ،يعنى تا اين حد درگير بودم ..  

حالا جونم برات بگه عزيزم كه بعد از دو هفته كه شير نميخوردى يعنى بهت شير نميدادم ،شما همچنان اذيت ميشدى واينقدر گريه ميكردى مخصوصا شب كه بالاخره تسليم شدم ودوباره بهت شير دادم ،

اوايل خيلى كم وفقط موقع خواب شب ميخوردى ولى الان از صبح در حال خوردن مى مى هستى تاشب

وقتى هم بهت ميگم اگه زياد بخورى دوباره اوف ميشه   ميگى :

مامان من مى مى رو ناز كردم ، فلته ها سوستن  يعنى (فرشته ها شستن )

ديگه وقتى فرشته ها مى مى رو برات شستن من چه كاره هستم كه نذارم مى مى بخورى 

 

يه كمى غذا خوردنت بهتر از قبل شده ، وشب ها هم بهتر ميخوابى  البته اگه مشكلى نباشه 

قرار بود هفته قبل براى ويزيت مجدد ببرمت پيش دكتر كلانترى كه نبود براى هفته آينده وقت گرفتم 

تو اين مدت هر روز پارك رفتيم ، چند بار براى خريد رفتيم ،قرار بود تو تعطيلات عيد فط مسافرت بريم كه چون شما يه كمى سرما خورده بودى ترجيح داديم مسافرت رو كنسل كنيم .

الان هم دايى جون برگشته وما اومديم ديدنش 

اول يه كمى ازش خجالت ميكشيدى ولى بعداز يه ساعت يخت اب شد والان هر دقيقه سراغش رو ميگيرى ومرتب چك ميكنى كه دايى تو چه وضعيتى هست و كلى براش حرف ميزنى 

هر روز اب بازى ميكنى و بيشتر سرما خوردگيت هم براى همينه 

يه كار جالبى كه ياد گرفتى اينه كه وقتى كسى ميخواد ماشين پارك كنه خيلى قشنگ بهش فرمون ميدى ،ميرى كنار وبعد ميگى :

بيا ،

بيا ،

حالا بپيچ 

خوبه ،خوبه 

وهمه ى اينا با حركات دستت همراهه كه خيلى بامزه تر ميشه 

توى پارك هم كه مسئول مرتب كردن صف بچه ها هستى خودت ميرى بالاى سرسره وكنار وايميستى ،بعد بچه ها رو به صف ميكنى ونوبت هر كسى رو بهش ياداورى ميكنى وبچه ها كه ميشينن از پشت هولشون ميدى تا سر بخورن ،

واينطوريه كه وقتى ميريم پارك بيشتر انرژيت رو صرف نظم دادن به بچه ها ميكنى تا بازى خودت وجالب اينكه از اين كار بيشتر لذت ميبرى 

پسندها (4)

نظرات (1)

سهیلا
19 مرداد 93 9:06
سلام به گرمی روزهای همین تابستان داغ. البته اینکه تسلیم شدی کارتو یک کمی سختر می کنه ولی امیدوارم که زیاد اذیت نشی . قربونت . دلم براتون تنگ شده خداحافظ
مامان بنيتا
پاسخ
سلام ،بله خيلى كارم سخت شده ،ولى ترسيدم كه بنيتا بخاطر وابستگى زيادش ضربه روحى بخوره.... من هم دلم خيلى براتون تنگ شده ،ميبوسمتون ..... حتما تا هوا خوبه يه سرى به ما بزنيد خوشحال ميشم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بنيتا می باشد