بنيتابنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

بنيتا

شعر

1393/1/16 2:45
نویسنده : مامان بنيتا
210 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم .امروز ميخوام شعرهايى رو كه با هم ميخونيم رو برات بنويسم

سلام دختر گلم .امروز ميخوام شعرهايى رو كه با هم ميخونيم رو برات بنويسم ،البته چون شما به شعر وموسيقى علاقه زيادى دارى niniweblog.comما تمام صحبت كردن ونوازشمون هم با شعر وبه صورت موزيكاله ولى الان شعرهايى كه شما هم بلدى وهمخوانى ميكنى رو برات مينويسم.

مامان:عمو زنجير باف

بنيتا:بله

مامان:زنجير منو بافتى؟

بنيتا:بله niniweblog.com

مامان:پشت كوه انداختى؟

بنيتا:بله

مامان:بابااومده

بنيتا:تى تى ابورده(چى چى اورده)

مامان:نخودوكشمش

بنيتا:بوكور وبيار(بخوروبيا)

مامان:باصداى چى؟

بنيتا:دودو(جوجو)niniweblog.com اگه روزى هزار بار هم اين شعرو بخونيم فقط ميگى با صداى جوجو

. وقتى سوار تابت ميشى niniweblog.comميخونى :تاب تاب عبادى............مامان:خدا..............بنيتا:بيتا نندادى........ ....مامان:اگه ميخواى بندازى.......... بنيتا:بغل نى نى بنداز

موقع خوندن شعر حسنى نگو :همراه من دست وصورتتو تكون ميدى niniweblog.comويه قسمتهايى روتكرارميكنى ........مامان:موى........بنيتا:بلند...........مامان:روى ...........بنيتا:سياه...........مامان:ناخن.........بنيتا:دلاز..............مامان:حسنى مياى بريم حموم..........بنيتا:نه ههههههههههه نميااااااااااام.

وقتى هم كه قصه بز زنگوله پارو برات تعريف ميكنم ،فقط قسمت كيه كيه در ميزنه رو ميگىniniweblog.com.

با هم ميشينيم وپاهامون رو درازميكنيم وشما با دستات ميزنى روى پاهامون وميخونى:اتل اتل توتوله وچندباراينوميخونى تا يكى پاهاشو جمع كنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان هستی
11 فروردین 93 12:55
رمزی که به ما دادید باز نمیکنه
مامان بنيتا
پاسخ
رمزو دوباره براتون خصوصى گذاشتم اگه مشكل داشتى بهم اطلاع بده
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بنيتا می باشد