چهارشنبه سورى
ديگه چيزى به پايان سال ٩٢ نمونده،ما ايرانيا تا دلت بخواد رسم ورسوم مختلف داريم ويكى از اونا چهارشنبه سوريه،به اخرين شب چهارشنبه سال چهارشنبه سورى ميگيم،همه سعى ميكنن دور هم جمع بشن وجشن بگيرن البته با قديماخيلى فرق داره ،قديما فقط جشن ميگرفتن واز روى اتيش ميپريدن
ديشب براى اولين بار شما شاهد مراسم باشكوه چهارشنبه سورى بودى،چند تا وسيله بى خطر هم برات خريده بوديم (ابشار،فشفشه،پروانه و...)البته بايد اعتراف كنم تا حالا اسم هيچ كدومشون رونشنيده بودم واينا رو فقط بخاطر شما خريده بوديم ،وقتى بابااومد ووسايل رو اورد وباهم بازى كرديم ديگه توى خونه نميومدى وهمش ميگفتى بريم تق تق .چون وسايل تموم شد مجبور شديم دوباره بريم خريد
،وقتى صداى بلند ترقه ها ميومد ما همه ميترسيديم ولى شما كلى خوشحال ميشدى وميخنديدى وخلاصه دو ساعت تمام بيرون بودى وخوش ميگذروندى ،اخرش هم تو بغل باباازروى اتيش پريدى وبا هم خوندين:زردى من ازتو سرخى توازمن غم برو شادى بيا.
درنهايت هم با گريه اومدى وتا لحظه اى كه خوابت برد همش ميگفتى بريم تق تق،بيشتراز همه ازبخش ترقه بازى خوشت اومده بود(به قول باباجون شرارت ازچشات ميباريد )خيلى دلت ميخواست اون ترقه ها دستت بود ولى خب ديگه جيزززززه . ازروى اتيش پريدن روهم زياد دوست نداشتى .فعلا هم به علت مشكلات فنى از گذاشتن عكس معذورم .البته در اولين فرصت عكسارو ميذارم .چقدر خبرنگارى شد !!!حالا كه اينطوريه مامان.....خبرنگاراعزامى......درب منزل