بنيتابنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

بنيتا

شيرين كارى ...

1393/6/29 10:38
نویسنده : مامان بنيتا
534 بازدید
اشتراک گذاری

داشتم وسائل شام رو اماده ميكردم ،اومدى توى اشپزخونه 

مامان دارى چى كار ميكنى ؟

دارم شام اماده ميكنم 

و به ظرف ترشى اشاره ميكنى وميگى :مامان اين چيه ؟ ترشى، جيگر 

يه قاشق به من بده 

براى چى ؟

به ظرف ترشى اشاره ميكنى وميگى مى خوام اينو هم بزنم 

نه مامان جان ،نبايد هم بزنى ،ميريزى 

اصرار ميكنى ومن هم كه ميخوام شام رو اماده كنم براى اينكه جلوى دست و پا نباشى ،قاشق بهت دادم ومشغول كار خودم شدم ،بعد از چند دقيقه ديدم كه ساكتى واين اصلا خوب نيست يعنى دارى خراب كارى ميكنى 

ديدم ،كلم ها رو از ظرف دراوردى و ميريزى توى ليوان اب بعد با قاشق هم ميزنى وميخورى 

بنيتا دارى چه كار ميكنى ؟؟؟؟

خيلى با جديت بهم نگاه ميكنى وميگى 

اخه مامان تند بود ،ميشورم كه بخورم (به جاى همه مزه ها ميگى تنده )

گفتم مامان تند نيست ،ترشه ،ترشى بايد ترش باشه (يه جورى نگاه كردى كه من دارم اشتباه ميكنم )

بعد كه بابا داشت شام ميخورد كنارش نشستى و كلم هاى توى اب رو ميدى كه بخوره 

بعد ميگى :بابا اخه اينا كثيپ (كثيف) شده ،دارم برات ميشورم ،بخور ،باشه 

بابا ميگه چرا كثيف شده ؟؟؟

اخه تنده ،من بايد بشورم 

پسندها (8)

نظرات (5)

خاله مرضیه
29 شهریور 93 16:14
ای جانم... تو این سن شیرین زبونیاشون دل ادمو میبره ادم دلش میخاد بخورتشون... خدا حفظش کنه ببوسش از طرف من عزیزم......
مامان بنيتا
پاسخ
اره ،واقعا قربونت
زهره
29 شهریور 93 21:26
دخترررررررموووووون خیییییییلی شیرینه بوووووووووووووس
مامان بنيتا
پاسخ
مرسى
مامان فریده
30 شهریور 93 14:52
ایییییییی جونم با اون حرف زدنت خاله جوننننننننن
مامان بنيتا
پاسخ
اوا جون رو ببوس
مامان مرسانا
31 شهریور 93 20:47
ماشااله به شیرین زبونیاش.حالا دیگه حسابی هوو شده واسه مامانش.دلبر باباییش شده. خانومی به وبلاگ مرسانا جون هم سری بزنید.ممنون.
فائزه مامانه سوگند
3 مهر 93 1:56
برای بنیتا جون و مامانش عزیزم کم پیدایی دیگه به ما سر نمی زنی
مامان بنيتا
پاسخ
سلام عزيزم چرا بهتون سر ميزنم به عكس قشنگ سوگند جون هم راى داديمانشااله كه برنده بشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بنيتا می باشد