بنيتابنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

بنيتا

ديگه موفق شديم.....

1393/7/20 23:56
نویسنده : مامان بنيتا
545 بازدید
اشتراک گذاری

هوررررررااا

بالاخره موفق شديم

الان ٢ هفته است كه ديگه مى مى نميخورى .

بعد از شكست دفعه قبل خيلى ميترسيدم ،همش استرس داشتم ..

نگران خودت بودم ،وقتى ياد اون گريه هاى وحشتناك و بى تابى هات ميوفتادم ، نا خوداگاه دچار وحشت ميشدم 

ولى خدا رو شكر ،كه اين بار  از اون بى تابى و گريه ها خبرى نبود ...

البته بهونه گيرى ميكنى و خيلى خيلى زياد اذيت ميكنى  

از دفعه قبل تا قبل از انجام اين كار همش باهات صحبت ميكردم 

مى مى مال نى نى كوچولو هاست ،تو ديگه بزرگ شدى ،مى مى بده ، اگه مى مى بخورى نميتونى برى مهد 

و جواب شما :

مامان ،مى مى نازه ، مى مى خوبه ،ببين حلما مى مى ميخوره ، و با اينكه عاشق مهد رفتنى ،من نميخوام برم مهد كودك ...

ولى بالاخره تموم شد ومن خيلى خيلى خوشحالم كه موفق شدم 

قرار بود اسمت رو مهد بنويسم كه به قول خودت :

يه عااااالمه دوست پيدا كنى ، بااااززززى كنى ، شااادددى كنى 

ولى بخاطر اينكه خودم حس خوبى ندارم كه توى اين سن بذارمت مهد ،به هزار ويك دليل ، و از طرفى قول دادم بهت ،اسمت رو توى كارگاه مادر وكودك نوشتم كه ٢تايى با هم بريم 

اين طورى خيالم از بابت همه چيز راحته و شما هم يه چيزى ياد ميگيرى 

از ماه اينده كلاست شروع ميشه 

خودت كه خيلى هيجان دارى  و روزى صد بار برام از مهد رفتن حرف ميزنى 

الان هم روى پام خوابيدى ،من هم كلى تايپ كردم كه يهويى پريد ،مجبور شدم دوباره نايپ كنم ،گردنم درد گرفته 

حالا اگه به خودت ميگفتم گردنم درد ميكنه 

ميگى  مامان بذار من ماساژ بدم تا خوب شه 

 

پسندها (9)

نظرات (2)

سهیلا
22 مهر 93 10:20
سلام خانم خانما آفرین می بینم بالاخره موفق شدی بسیار مبارکه مامان خوب
مامان سعیده
9 آبان 93 22:53
به به مبارک باشه ...هم موفقیت ..و هم رفتن به کارگاه پس کلی کارای خوب و شاد پیش رو دارید
مامان بنيتا
پاسخ
ممنون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بنيتا می باشد