بنيتابنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

بنيتا

وقايع به روايت تصوير...

1393/10/22 21:32
نویسنده : مامان بنيتا
778 بازدید
اشتراک گذاری

الانهم كه زمستونه حاظر نيستى لباس بپوشى ،واين مسئله خيلى داره جدى ميشه ،وقتى ميريم بيرون مردم بهمون ميگن ،لباس تنه بچه كنيد سرما ميخوره ،نميدونن كه ما چند ساعت تلاش كرديم و بعد از خستگى و به نتيجه نرسيدن به اين شكل هستى ،يعنى شده برام ارزو كه يه روز لباس گرم و مناسب بپوشى ،يعنى ميشه خداااااا

نا

روز جشن كارگاه مادر وكودك ، خيلى جشن خوبى بود وبسيار خوش گذشت ،فقط نكته اش اينه كه شما شب قبلش خيلى بد خوابيدى و براى همين حسابى خسته بودى و اونطور كه بايد و شايد شيطونى نكردى ،ولى با همه اينا دوست نداشتى كه بياى 

بازنشستگى  باباجون ،البته ما روز توديع نبوديم ،فقط برامون تعريف كردن 

واينكه  هر وقت كه ميريم بيرون ميگى برام مبارك بخر ،منظورت كيك تولده 

شما و شيما خيلى همديگرو دوست داريد ،ولى تازگى تا به هم ميرسيد ،جنگ ستارگان شروع ميشه و هيچكدوم هم كوتاه نميايد ،ولى باز موقع جداشدن گريه ميكنيد ونميخوايد از هم دل بكنيد ،اين صحنه خيلى اتفاقى توسط عمه جون شكار شده و از عجايب روزگار...

اين هم طاها جون كه مهمونمون بود ،طاها رو دوست دارى وباهاش خوب كنار مياى شايد بخاط اينكه هنوز كوچولوه ،

 

 

ا

اينجا هم خونه عمه فريبا بوديم ،شب خوبى بود ،ولى تنها عكسى كه گذاشتى ازت بگيرم همين بود

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بنيتا می باشد